به مناسبت ۵ ژوئن، برابر با 15 خرداد ماه روز جهانی محیط زیست
سرمایهداری و محیط زیست (1)
میک بروکس | Mick Brooks | آگوست ۲۰۰۶
ترجمه: علی صادقی
مسائل زیستمحیطی برای همهی ما ساکنین سیارهی زمین اهمیت حیاتی دارند، اما مشکلات زیستمحیطی و فجایع زیستمحیطی محتملی که با آنها مواجه میشویم ثمرات نظام سرمایهداری هستند.
مگر نه آنکه سرمایهدارها هم بر روی این سیاره زندگی میکنند؟ آیا آنها از این امکان نفعی خواهند برد که نوع بشر، که فراتر از منافع آنها، شامل وجود خود آنها نیز می شود، منقرض شود؟ البته که این رخدادِ محتملْ در حوزهی علایق و منافع آنها نیست. اما اتفاقاتی که تحت نظام سرمایهداری رخ میدهند تنها بازتاب علاقه و منافع سرمایهدارهای منفرد نیستند. بلکه رویدادها از منطق نظام پیروی میکنند.
انگلس توضیح میدهد: ”از آنجا که سرمایهدارانِ منفرد درگیر تولید و مبادله برای تعقیب سودهای آنی و بیواسطهی خود هستند، تنها نزدیکترین و مستقیمترین نتایج را در نظر میگیرند. برای مثال چه چیزی مانع از آن بود که مزرعهدارانِ اسپانیاییِ کوبا درختان دامنهی کوهها را بسوزانند تا از خاکستر آنها کودهایی به دست آورند که تنها برای یک نسل از درختان قهوهی بسیار سودآورشان کفایت میکرد؛ در حالیکه پس از آن، بارانهای سنگین استوایی لایهی فوقانی و بیحفاظ زمینهای به جا مانده در کوهپایهها را به کلی شُستند تا فقط لایههای سنگیِ زیرین بر جای بماند. در پیوند با طبعیت، همچنانکه با جامعه، شیوهی تولید کنونی به طور برجستهای تنها نسبت به نتایج آنی و بسیار ملموس دغدغه دارد. سپس از اینکه اقداماتی که به نتایج فوریِ خوشایند منجر میشوند، پیامدهای دورترِ کاملا متفاوتی دارند و اغلب به نتایجی با ماهیت متصاد منجر میشوند، اظهار شگفتی میشود.“ [انگلس: نقش عامل کار در گذار از میمون به انسان]
مساله آن است که در یک اقتصاد غیر برنامهریزی شده، هیچ طرح و برنامه و دغدغهای برای موضوعات زیستمحیطی وجود ندارد. تفاوت در آن است که اینک هرجومرجِ سرمایهدارانه فجایع زیستمحیطی را در مقیاسی بسیار بزرگتر از عهد باستان ایجاد میکند.
شیوهی تولید سرمایهدارانه فاقد برنامه است. تباهی زیستمحیطی به سادگی کاملا در بیرون از ترازنامهی مالیِ هر سرمایهدارِ منفرد جای دارد.
”انسان به واسطهی آگاهی، مذهب یا هر چیز دیگری که مایلید، قابل تمایز از حیوانات است. انسانها هنگامی قادر به بازشناسی خود [و درک این تمایز] میشوندکه شروع به تولید وسایل معاش خود میکنند، مرحلهای که مشروط و منوط به تشکیلات مادی (فیزیکی) آنهاست.“ (یعنی شیوهی تولید) ”انسانها با تولید وسایل معیشت خود، به طور غیر مستقیم در حال تولید زندگی مادی خود هستند.“ [ایدئولوژی آلمانی، مارکس و انگلس؛ گزیدهی آثار، جلد پنجم. ص. ۳۱]
شرکتی را در نظر بگیرید که آهن و فولاد تولید میکند و از طریق این محصولاتْ درآمد کسب میکند. البته این شرکت دود هم تولید میکند؛ این آلودگی قطعا زیان بار و آزار دهنده است، اما از آنجا که شرکت بابت آن جریمه نمیشود، برایش اهمیتی ندارد که چقدر دود بیرون میدهد. اما چه کسی میپردازد؟ ما میپردازیم. ما این هزینه را از طریق ابتلاء به بیماریهای ریوی و تنفسی میپردازیم. «سازمان خدمات سلامت ملی» هم با درمان ما هزینهی آن دودهای تولید شده را میپردازد. پس ما در واقع دو بار میپردازیم؛ درحالی که شرکت یاد شده چیزی نمیپردازد. از این رو، این ادعا که بازارْ به طور «بهینه»ای با محیطزیست رفتار میکند، مضحک است.
بنابراین چه خواهد شد اگر حیات بشر بر روی زمین در هرجومرجِ تولیدات زائد خود او به فنا برود؟
احتمالا بزرگترین خطری که امروز جهان را تهدید میکند، پدیدهی گرایش جهانی (global warming) است. البته بهتر است این پدیده را تغییرات اقلیمی (climate change) بنامیم، چون بنا بر پیشبینیهای علمی، همهی بخشهای جهان به طور یکنواخت گرمتر نخواهند شد. در میان دانشمندان در اینباره توافق قاطعی وجود دارد که تغییرات اقلیمی [هم اینک] در حال وقوع است.
صنایع متکی بر سوختهای فسیلی مبالغ هنگفتی میپردازند تا موضوعات مربوط به تغییرات اقلیمی را کمرنگ و یا تحریف کنند [۱]. آنها برای این کار حتی برخی دانشمندان را خریداری میکنند، به همان سادگی که شما ممکن است یک بیسکویت بخرید. دامنهی نفوذ آنها تا کاخ سفید میرسد، جایی که شخص اول ساکن آنْ مردی است که ثروت خود را از طریق نفت اندوخته است [منظور مولف، جرج بوش است- م.] و به کارمندان و زیردستان خود دستور میدهد که شواهد علمی را نادیده بگیرند و یا تحریف کنند.
به شواهد بازگردیم: نخست آنکه کل زمین در حال گرمتر شدن است. دوم آنکه، این روند بخشا" ناشی از عملکرد بشر است، گو اینکه دقیقاً نمیدانیم با چه سهمی. بسیار خوب، [در مقیاس زمانی بسیار طولانی] زمین همواره در حال نوسان میان دورههای گرمتر و سردتر بوده است (ice ages)، اما در اثر فعالیت عامل انسانی، گازهای گلخانهای (که مهمترین آن گازکربنیک است) به طور فزآیندهای در حال انتشار به درون لایههای فوقانی جو هستند. انباشت این گازها در جو زمین همانند یک پتو یا گلخانه عمل میکند، به این معنی که به گرمای [حاصل از نور] خورشید اجازهی ورود به جو زمین را میدهد، و این گرما را در همانجا به دام میاندازد [یعنی در حالیکه نور مرئی خورشید و گرمای حاصل از آن وارد جو زمین میشود، گازهای گلخانهای مانع از بازنشر تابش گرمایی فروسرخِ سطح زمین به بیرون از جو زمین میشوند، و به این ترتیب تعادل میزان گرمای ورودی و خروجی به سطح زمین را بر هم میزنند. م.] بنابراین زمین گرمتر می شود. ساحت علم پیچیده است. همانطور که منتقدان میگویند اگر کل گرما از جو زمین خارج شود، ادامهی حیات بر روی زمین ناممکن خواهد شد. اما به ویژه پس از دههی هشتاد، دمای زمین با نرخی سریعتر از همهی دورههای پیشین در حال افزایش بوده است. از همین روست که [تداوم] مصرف سوختهای فسیلی از سوی بشر و انتشار گازهای گلخانهایِ حاصل از آن، قابل سرزنش است.
آکادمی ملی علوم آمریکا گزارشی با این عنوان منتشر کرده است: «دانش تغییرات اقلیمی: تحلیلی از برخی پرسشهای کلیدی»، که با این جمعبندی به پایان میرسد: ”تغییرات مشاهده شده در طی چند دههی گذشته، به احتمال بسیار زیاد ناشی از فعالیتهای انسانی هستند.“ اکنون میانگین دمای زمین بالاتر از سطحی است که در طی چهارصد هزار سال پیش بوده است. این واقعیتِ مشهودی است که لایههای یخهای قطبی و یخچالهای دایمیِ زمین در حال ذوب شدن هستند. اثر هشدار دهندهی این پدیده آن است که با ذوب شدن پوششهای یخی، قابلیت بازتابیِ سطح یخها [که بخشی از نور خورشید را به بیرون از جو برمیگرداند- م.]، جای خود را به قابلیت جذبِ نور از سوی آبهای تیرهی حاصل از ذوب یخها میدهد. از سوی دیگر، با گرم شدن زمین، خاکهای منجمدِ (permafrost) دشتهای قطبی و نواحی نیمهقطبی [مثل سیبری و آلاسکا- م.] از حالت انجماد خارج میشوند و مقادیر زیادی از گازگربنیک ذخیره شده در آنها آزاد میشود.
در عین حال، فعالیت انسانی دیگری هم وجود دارد که وضعیت کنونی را بغرنجتر میسازد. در حال حاضر سرمایهداران در حال قلعوقمع و نابودسازی جنگلهای آمازون هستند؛ درست همانند آنچه که زمینداران اسپانیایی در دورهی استعمار کوبا انجام میدادند، اما در مقیاسی به مراتب وسیعتر. بار دیگر، هدف این رویه هم کسبِ سودهای کوتاه مدت است، که این بار در قالب گسترش مزارع پرورش سویا یا مراتع و زمینهای خوراکِ دام نمود یافته است. تاکنون برخی از این زمینهای برهنه و پاکتراشی شده، فرسوده شدهاند و قدرت بارآوری خود را از دست دادهاند. جنگلهای آمازون سکونتگاه بیش از نیمی از گونههای زندهی جهانی است و تنوع زیستی (biodiversity) به ذات خود مقولهای بسیار مهم و حیاتی است. به راستی چه میزان از انواع گیاهان دارویی را تاکنون نابود و نسل آنان را منقرض کردهایم؟ مهمتر از همه آنکه، این جنگلها به مثابه مهمترین پوشش گیاهی زمین، سهم عمدهای در جذب گازکربنیک موجود در جو زمین دارند. با قطع و پاکتراشی و یا سوزاندن آنها، میزانی از گازکربنیک که باید توسط آنها جذب میشد، به چرخهی گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی اضافه میشود.
به نظر میرسد که دانشمندان در گفتن اینکه دمای زمین طی قرن بیستم افزایش بی سابقهای داشته است اغراق نمیکنند [۲]. اما باید به خاطر داشت که نیمی از این افزایش دما تنها در طی سه دههی گذشته رخ داده است و فعالیتهای انسانی سهم تعیین کنندهای در آن داشته است. در حال حاضر پیامد این میزان از گرم شدن جو زمین، بروز خشکسالیها، انقراض نسل برخی گونههای گیاهی و جانوری، و بالا آمدن سطح آب دریاها بوده است، که این یک در مقیاس محلی با وقوع سیلهای مکرر همراه بوده است. با وجود اینها، شرایط همچنان به سمت وخیمتر شدن پیش میرود.
ادامه دارد
نظرات شما عزیزان: